حيدربابا ، کندين توْيون توتاندا
قيز - گلينلر ، حنا – پيلته ساتاندا
بيگ گلينه دامنان آلما آتاندا
منيم ده اوْ قيزلاروندا گؤزوم وار
عاشيقلارين سازلاريندا سؤزوم وار
در نهایت عروس را تحویل گرفته بطرف خانه داماد راه می افتند . حرکت عروس در این زمان به آرامی و با صدای دایره و دست همراهان انجام می گیرد . ( گلین یِئریشی ضرب المثل است ) . وقتی به درب خانه داماد می رسند توقف میکنند ، و و یک عدد نعلبکی چینی را در ورودی درب خانه داماد قرار میدهند و به عروس خانم میگویند که با زدن پای محکم آنرا بشکند و بعد در یک منقل که آتش در ان روشن کرده اند اوزرلیک ( اسپند ) میریزند و دود میکنند تا تا عروس و کلاً خانواده از بدنظر (چشم بد ) در امان باشد . بعد مادر و خواهران داماد شروع میکنند در مقابل عروس به رقص و پایکوبی و این مرحله نیز خیلی زود به پایان میرسد . .
حالا داماد و ساق دوش و سولدوش به همراه دوستان خیلی نزدیکش در پشت بام خانه منتظر عروس خانم هستند وقتی عروس خانم به مقبل خانه ای که داماد در پشت بام آن است میرسد ،توقف میکند و منتظر می شود که داماد سیب به سر عروس بزند . آتشیکه شعله های بلندی دارد روشن میکنند و همه منتظر می مانند تا داماد سیبهارا بزند ، ولی از داماد خبری نیست ، از پایین داد می زنند که سیب را بزن ،و از پشت بام دوستانش میگویند که داماد گم شده است یا قهر کرده است ، بهر حال علت را می پرسند و دوستانش اطلاع میدهند که از پدرش انعام میخواهد و پدر قولهایی میدهد . و داماد به جلو می آید و کنار آتش قرار میگیرد و ساق دوش و سولدوش در کنارش قرار میگیرند و سه تا سیب سرخ زیبایی را با به دست پسر میدهند و پسر یکی یکی آنها را بطرف دختر پرتاب میکند و برای اینکه احیاناً به سر دختر نخورد مردی که به همراه دختر آمده کلاهش را وارونه روی سر دختر میگیرد . بدین ترتیب سه تا سیب هر کدام با هل هله و شادی حضار بطرف دختر پرتاب میشود .( اگر یکی از این سیب ها به دست دختر یا پسر دم بختی بیفتد اعتقاد داشتند که شانس باز میشد و بزودی ازدواج میکرد ) و بزرگان خانه داماد با گفتن ( الله اِلیکدان راضی اؤلسون ) پایان این بخش از عروسی را هم اعلام میکنند و خیلی ها بخصوص مردهای بیگانه به خانه های خود برمیگردن و عروس را به داخل اتاق می برند .
قيز - گلينلر ، حنا – پيلته ساتاندا
بيگ گلينه دامنان آلما آتاندا
منيم ده اوْ قيزلاروندا گؤزوم وار
عاشيقلارين سازلاريندا سؤزوم وار
در نهایت عروس را تحویل گرفته بطرف خانه داماد راه می افتند . حرکت عروس در این زمان به آرامی و با صدای دایره و دست همراهان انجام می گیرد . ( گلین یِئریشی ضرب المثل است ) . وقتی به درب خانه داماد می رسند توقف میکنند ، و و یک عدد نعلبکی چینی را در ورودی درب خانه داماد قرار میدهند و به عروس خانم میگویند که با زدن پای محکم آنرا بشکند و بعد در یک منقل که آتش در ان روشن کرده اند اوزرلیک ( اسپند ) میریزند و دود میکنند تا تا عروس و کلاً خانواده از بدنظر (چشم بد ) در امان باشد . بعد مادر و خواهران داماد شروع میکنند در مقابل عروس به رقص و پایکوبی و این مرحله نیز خیلی زود به پایان میرسد . .
حالا داماد و ساق دوش و سولدوش به همراه دوستان خیلی نزدیکش در پشت بام خانه منتظر عروس خانم هستند وقتی عروس خانم به مقبل خانه ای که داماد در پشت بام آن است میرسد ،توقف میکند و منتظر می شود که داماد سیب به سر عروس بزند . آتشیکه شعله های بلندی دارد روشن میکنند و همه منتظر می مانند تا داماد سیبهارا بزند ، ولی از داماد خبری نیست ، از پایین داد می زنند که سیب را بزن ،و از پشت بام دوستانش میگویند که داماد گم شده است یا قهر کرده است ، بهر حال علت را می پرسند و دوستانش اطلاع میدهند که از پدرش انعام میخواهد و پدر قولهایی میدهد . و داماد به جلو می آید و کنار آتش قرار میگیرد و ساق دوش و سولدوش در کنارش قرار میگیرند و سه تا سیب سرخ زیبایی را با به دست پسر میدهند و پسر یکی یکی آنها را بطرف دختر پرتاب میکند و برای اینکه احیاناً به سر دختر نخورد مردی که به همراه دختر آمده کلاهش را وارونه روی سر دختر میگیرد . بدین ترتیب سه تا سیب هر کدام با هل هله و شادی حضار بطرف دختر پرتاب میشود .( اگر یکی از این سیب ها به دست دختر یا پسر دم بختی بیفتد اعتقاد داشتند که شانس باز میشد و بزودی ازدواج میکرد ) و بزرگان خانه داماد با گفتن ( الله اِلیکدان راضی اؤلسون ) پایان این بخش از عروسی را هم اعلام میکنند و خیلی ها بخصوص مردهای بیگانه به خانه های خود برمیگردن و عروس را به داخل اتاق می برند .
نظرات شما عزیزان: